۱۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۷
زبان‌ بازی‌های سیاسی

«روز زبان مادری» هم در افغانستان، روز معمولی نیست. معمولی از آن نوع که خوش و خوشحال یکی از «زبان مادری خود» بگوید و به «زبان مادری دیگر» ناروایی و ناسزایی روا ندارد.

«روز زبان مادری» هم در افغانستان، روز معمولی نیست. معمولی از آن نوع که خوش و خوشحال یکی از «زبان مادری خود» بگوید و به «زبان مادری دیگر» ناروایی و ناسزایی روا ندارد. اگر چه این سال‌ها کم‌کم به صورت بسیار متظاهرانه‌ای سعی می کنیم، در پست‌های فیس بوکی خود؛ به زبان و زبان‌های دیگر نیز یک احترام روشنفکرانه بنمایانیم؛ ولی در اصل و پشت پرده، به قول فروغ فرخ‌زاد، در ذهن خود طناب دار یکدیگر را می بافیم. زبان هم در افغانستان سیاسی است و چه بسا محور و کانون اصلی سیاست «زبان بازی» است. اما این زبان بازی؛ بیخ و بن جامعه را به ویرانی و فروپاشی می‌کشاند. زبان بازی درافغانستان؛ زبان‌بازی های معمول سیاستمداران جهان نیست.

از آن جایی که جامعه به گفته سهراب سپهری، پشت سر خود خستگی تاریخ را به همراه و ضمیمه دارد؛ این بیست سال اخیر، محل برخورد تمامی عقده‌های فروخورده شده و حق و ناحق زبانی و فرهنگی و مدنی و بدنی گردید. پس از فروکش کردن جنگ گرم و اندکی ایجاد زمینه در دوره پساطالبان و به محضی که جامعه فرصت تنفس یافت، به خویشتن نمایی و خویش‌برترپنداری و یا هر تعریف دیگری از این قبیل رسید. تضادها قد برافراشت؛ دامنه یافت و توسعه یافت. فناوری رسانه نیز به این وضعیت کمک کرد و چنان شد که می‌دانید. امروز وقتی سخن گفتن از زبان مادری به معنی دست بردن به لانه زنبور است؛ موضوع از ید و اختیار زبان‌شناسی و کانون‌های فرهنگی بیرون شده است و فعلا احتمالا در دستان مبارک عزیزان افتاده است که آماده هجوم و ردیف کردن لیستی ازناسزاهای بسیار بدیع، درپای کامنت ناهم‌زبان خود هستند.

حالا این موضوع چه در مورد جوبایدن باشد یا آهنگی از مرحوم بیلتون، تفاوتی ندارد؛ لشکر زبان آور فضای مجازی آماده اند تا فهرستی از« گناهان کبیره» را به آن بیچاره یا باچاره پیوند دهند. به هر روی؛ وضعیت عمومی و اجتماعی به حدی در این بیست سال آشفته شد که در نهایت به برخورد تن به تن رسید. این روال را شاید بخشی از روند طبیعی جامعه بدانیم و برمبنای جامعه شناسی، آن را نتیجه هزار و یک دلیل تاریخی و سیاسی برشمریم؛ اما وضعیت موجود، وضعیتی بود که می توانست بهتر باشد. می شد تا مداخله مثبتی با دید ملی و انسانی و فراتر از درگیری های معمول بر سر زبان و یا دیگر نشانه های فرهنگی، و تلاشی برای پیوند های انسانی وکاهش نفرت بین انسان های این جامعه، انجام داد.

این تلاش؛ اما از هیچ سویی صورت نگرفت و هر کسی دنبال متعلقات خودش بود و هر کسی آن چیزی را درو می نماید؛ که کشت! کشورهای بسیاری در جهان وجود دارند که تنوع زبانی و فرهنگی دارند. درست است که در برخی از این کشورها، توسعه به عنوان مؤلفه اصلی در ایجاد جامعه شهروند محور و همه پذیر نقش دارد؛ اما کشورهای مشابه وضعیت ما هم بسیار هستند. چه در آسیا و چه در آفریقا و چه در هند در نزدیکی ما. اما در افغانستان کسی به این فکر نیفتاده است که با استفاده از تجارب دیگران، می شود به این روند درگیری های زبانی کاهشی اعمال کرد. می توان با هر شیوه و سبک و سیاقی؛ صدای انسانی تری را درداد و انسان ها را با حفظ زبان مادریشان، علایق و سلایق و گرایش هایشان به هم پیوند داد. احتمالا بخش مهمی از این وظیفه، بر دوش دولت و دولت هاست؛ ولی نخبگان و لایه های مختلف جامعه، حداقل در بخش کاهش تنفّر و تضاد میان انسان ها و زبان‌هایشان و کار و کردار شخصی و قومی و اجتماعیشان، می توانند تأثیرگذار باشند.

شاید اگر خوش بینانه نگاه کنیم؛ باز این خود مردم هستند که برای زیستن و مشکلات زندگی خود به صورت طبیعی راهی به روشنایی پیدا می کنند و رفته‌رفته خود به این پرسش می‌رسند که چرا به خاطر زبان مادریِ فردی دیگر؛ که مثل مادر داشتن یک امر کاملا طبیعی و قابل درک است، من فورانی از آتشفشان نفرت شوم؟ چرا زبان دیگری را دوست نداشته باشم؟ چرا از این تنوع لذت نبرم؟

 مانند هر کار دیگری؛ بالاخره این مردم هستند که می‌توانند به دور از سیاست، و زبان‌بازی‌های سیاسی؛ به این اهمیت پی ببرند و خود چاره‌گر کار خود باشند. اگر مردم به سیاستمداران و مدیران و کارسازان جامعه چشم داشته باشند، چه بسا آتش افروخته شده، شعله‌ورتر و ویرانگرانه تر عمل خواهد کرد.

منبع: رادیو نوروز

لینک: https://radionowruz.com/the-political-language/

کد خبر 22662

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 9 =